به گزارش مشرق،
برخي روزنامه هاي صبح امروز سرمقاله و یادداشت
روز خود را به
موضوعات دست حق بسته
نیست، فصل پاک شدن، کارنامه توصیفی یک وزیر، ایران دریا شد برای غواصان
شهید، رمضان؛ بشارت دلنشین بندگی و آزادگی، رئیسجمهوری که اختیار
ندارد، اردوغان به دنبال تشکیل دولت اقلیت، واقعیتها را
نمیبینند!، بازخوانی مناسبات ترکیه و داعش، آدرس اشتباه در طرح پولی
جدید و...
اختصاص داده اند که مشروح آن به شرح زیر است.
دست حق بسته نیست
محمد هادی صحرایی: کم کم ماه رمضان می رسد ز راه و بوی ضیافت خدا به مشام می آید و گویی کریم سفره پهن می کند و ما فقیران فوج فوج به انتظار صف بسته ایم که گفته اند در خانه کریم گدا موج می زند. ماه خدا می آید و در این ماه که برتر از هزاران خورشید است ما را اکرام می کنند و بی منت به ما می خورانند و می نوشانند تا پس از آن هرگز نه گرسنه شویم و نه تشنه. از نعمت و برکتی که هم سیر می کند و هم فربه. هم روح می بخشد و هم ریحان و هم بهشت پرنعمت. در این ماه است که راه آسمان برای همه باز است و سیر آفاق و انفس راحت تر. در این ماه است که پیغام خوش می رسد و فرشتگان سروش غیبی می دهند و مژده غفران. و فرستادگان خدا ما را به خدا فرا می خوانند.
آرام آرام ماه خدا به ما رو نشان می دهد با قرص کاملش. با سحرهای فرحبخش و افطارهای جان افزا. با دعای سحر و اذان هایی که نوای مغفرت را به جانمان می نشاند. روحمان را سبک می کند و چون کودکان چابک. اشکهایمان را جاری می کند و دلهامان را چون دل عاشقان نازک. همهمه قرآن خواندن مؤمنان است که از این کندوی عسل به گوش می رسد و این مولای مولای گفتن ها مناجات علی علیه السلام در مسجد کوفه است که بی قرارمان کرده و چون اذان قیامت ما را به خدا متوجه می کند و این علی است که در این ماه از بندگان خدا پذیرایی می کند. که یدالله است و دست خدا در آستین دارد.
دستی که هم نوازشگر یتیمان است و مظلومان و هم کوبنده ظالمان و پیمان شکنان. هم برای رساندن آب گوارا به مردم چاه حفر می کند و نخلستان آباد، و هم برای نابودی بناهای شرک دروازه خیبر خراب می کند و مرحب می اندازد. دستش برای حیات انسانها هم نخل خرما غرس می کند و هم برای نجات آنان عمروبن عبدود را ریشه می کند. آری او عین الله است همان گونه که اسدالله است و یدالله. و یدالله یعنی دست خدا و دست خدا گره گشایی می کند هر چند که دستان علی را بسته باشند.
در روزگاری که مردی و جوانمردی کیمیاست و دست و دلبازی برای خدا و دین خدا سکه رایجمان نیست. مثل دوره فرعون کودک کشی خلق شیطان شده و فراعنه از گور بیرون شده اند و با سامری ها پیمان برادری خوانده اند و سامری ها از طلای دین گوساله ساخته اند و در غیبت موسی، جهل می خرند و دین می فروشند. روزگاری که به نام دین سر دینداران و بی گناهان جدا می کنند، شیطانی که خود را کلیددار کعبه می خواند در ماه حرام، برسر زنان و کودکان و بی پناهان مسلمان آتش و آوار می ریزد. چند روزی است خبری آمده که مردانی به میانمان می آیند که در عین قدرت دستانشان را بستند و آنها را به شهادت رساندند. ماهیانی که زنده دفن شدند و مردانی واقعی که با دست بسته توسط جاهلیت اخری زنده به گور شدند. عاشقانی که با دست بسته در میان لشکر کفر، پرده از چهره نفاق برچیدند و دلیرانی که چون موسی، نیل را بشکافتند و قوم را رد کردند. شیرمردانی که در کربلای چهار، همچون قاسم و اکبر به میدان رفتند، ولی اکنون به روی دست پدر، مثل اصغر به خیمه برگشتند.
آری این مردان واقعی که سندهای افتخار ملی اند و دست بسته، راز آنان است که پس از سی سال برایمان بازگو شده است و چه سخت است برای مردان، دست بسته. آنها نشان از علی دارند و درس از مولا گرفته اند و برای تکلیف قدم به میدان گذاشتند و می دانستند که جنگ جنگ است کشته شدن در راه خدا نیز نوعی از پیروزی است. به ما گفتند که حتی با دست بسته «هیهات مناالذله». و محال است که به شیطان کرنش کنیم و تسلیمش شویم. هان ای برادران بزرگ، چقدر عزتمندید و سرفراز. و چقدر به خدا نزدیکید و ما از شما دور. هر چند که دست بسته اید ولی دست دل بازید و گره های کور می گشایید. شما نیز همچو مولای ما دست بسته شدید ولی دستتان باز است و توانا و مگر می شود که دستان خدایی که کار خدایی می کند بسته باشد که خدا فرمود: و قالت الیهود یدالله مغلوله غلت ایدیهم و لعنو بما قالوا بل یداه مبسوطتان(1) شما ولی نعمتان مایید و آموزگاران ما پس بفرمایید و مشقمان دهید از آزادگی و سرافرازی. بفرمایید وقتی حسین بن علی فرمود «که مرا بین مردن با شمشیر یا پذیرش ذلت مخیر کرده اند و دور است ذلت از ما(2)» یعنی چه؟
به ما بفرمایید که وقتی عباس بن علی در کربلا و در زمان تحریم آب و نان و امان نامه شمر فرمود «به خدا سوگند اگر دست راستم را قطع کنید دست از دین و امام بر حقم برنمی دارم» یعنی چه؟
و ما که اکنون در دوران بدر و خیبریم بفرمایید که عزت چیست و ذلت کدام است؟
بفرمایید و از عزت برایمان بگویید و از غیرت. از الفبای شجاعت بگویید و از
صداقت. از آنچه که رژیم بعث عراق با دستور شیطان بزرگ و 5+1 آن زمان با شما
کردند تا شاید غیرتمان به جوش بیاید و به ایمان جوانانی که از خون شما
سربرآوردند ایمان بیاوریم. به آنها که بدون کمک کدخدا مرزهای علم را جابه
جا کردند و جاگذاشتند ایمان بیاوریم، به آنها که با مدیریت جهادی و جوان و
نه مدیریت های سوداگرانه و پیر و پرفساد، توانستند لرزه بر تن دشمن
بیندازند و علم را از ثریا به ایران بیاورند، ایمان بیاوریم به جوانانی که
در انگلیس و آمریکا تحصیل نکردند ولی تحصیل کردگان غربی را مات و دانشمندان
غربی را مبهوت ذکاوتشان کردند، ایمان بیاوریم به آنها که نه بورسیه ای
برایشان آمد و نه مدرکی از آن ور آب و نه رشوه ای به شرکت غربی دادند و نه
مأموریتی در سرای روبه پیر گرفتند ولی روباه را شکار کردند و شیطان را
روسیاه، به آنها که کاشتند و ما خوردیم و شکر نکردیم.
ایمان بیاوریم که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند و امکان ندارد بتواند کمتر از ده دقیقه به تأسیسات ما حمله کند و هنوز کاخ سفیدش بر ستون باشد. ایمان بیاوریم که این کدخدای پیر در بستر مرگ افتاده درجوانی اش هم هیچ غلطی نکرد و همچون اسرائیل در گل ماند. ایمان بیاوریم که انگلیس روباه مکار است و خنده اش از تزویر و ایمان بیاوریم به قرآنی که فرمود دشمنان عهد و پیمان ندارند.(3) و فرمود: خدا هیچ راهی برای استیلای کافران بر مؤمنان قرار نداده است.(4) و ایمان بیاوریم به شما شهریارانی که راه روشن عزت پیمودید و کسانی به تبعیت از شما چون رضایی و علی محمدی در آتش نمرود سوختند و حماسه آفریدند و آنها سر دادند و سردار شدند.
ای برادران سفر کرده که به خانه برگشتید خانه خانه شماست خوش آمدید و
قدم بر چشم گذاشتید. خسته نباشید دلاوران و همان گونه که یک عمر می توان
سخن از زلف یار گفت، یک عمر می توان سخن از دست بسته گفت. ما را که دستمان
کوتاه است و سرو قامتتان بلند. دستتان را بستند که دست به آسمان نبرید ولی
نمی دانستند که شما سر به آسمان می سایید. جهادتان قبول برادران و بهشت
گوارایتان. ای بر سفره انعام خدا نشستگان در ماه رسول خدا و ماه خدا ما را
دریابید و از ما پذیرایی کنید. نه با لقمه نانی، که با نجات جهانی که دربند
مکر و فریب و نیرنگ است. و با نجات اسلامی که گرفتار مکر یهود و حیله
اهریمنی شیطان بزرگ و روباه پیر است. ما هر چند که از سفره مردم باخبریم
ولی تن به ذلت لقمه کدخدا و نوکرهای دسته دوم کدخدا نمی دهیم چرا که
فرزندان رمضانیم و چشم بر قله های بلند و ستاره صبحی که از افق سر زده،
دوخته ایم و در مقابل شیطان دستمان بسته نیست و دست پر آمده ایم و از بن
دندان معتقدیم همان گونه که دستان حق هیچ گاه بسته نمی ماند، صراط مستقیم
هم هیچ گاه به بن بست نمی رسد.
ــــــــــــــــــــــــــ
1- و یهودیان گفتند که دست خدا بسته است. دستهای خودشان بسته باد. و
بدین سخن که گفتند ملعون گشتند. دستهای خدا گشاده است. سوره مبارکه مائده
آیه 64.
2- الا وان الدعی بن الدعی قد رکزنی بین اثنتین بین السله و الذله، و هیهات مناالذله
3- و ان نکثوا ایمانهم من بعد عهدهم و طعنوا فی دینکم فقاتلو ائمه الکفر
انهم لا ایمان لهم لعلهم ینتهون اگر پس از بستن پیمان، سوگند خود شکستند و
در دین شما طعن زدند، با پیشوایان کفر قتال کنید که ایشان را رسم سوگند نگه
داشتن نیست، باشد که از کردار خود باز ایستند. سوره مبارکه توبه 12
4- و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا و خدا هرگز برای کافران به زیان مسلمانان راهی نگشوده است. سوره مبارکه نساء آیه 141
فصل پاک شدن
ماه مبارک رمضان بار دیگر فرا رسیده درحالی که معلوم نیست جان های ما برای ورود به ضیافت الهی آماده باشد.
ورود به ضیافت الهی، آدابی دارد که اگر صورت نگیرد امکان ندارد هدفی که خدای متعال در این ماه برای بندگان خود در نظر گرفته، محقق شود. امام خمینی که اهتمام ویژه ای برای بار یافتن به ضیافت الهی در ماه مبارک رمضان داشتند می فرمودند: «اگر با پایان یافتن ماه مبارک رمضان، در اعمال و کردار شما هیچگونه تغییر پدید نیامد و راه و روش شما با قبل از ماه صیام فرقی نکرد، معلوم می شود روزه ای که از شما خواسته اند محقق نشده است».
با این معیار اگر به ارزیابی عملکرد خود در ماه رمضان بپردازیم، به این نتیجه خواهیم رسید که بسیاری از ماها هنوز راه زیادی برای پیمودن داریم تا بتوانیم به ضیافت الهی وارد شویم. خلوص نیت، عمل صالح و بیرون کردن حب نفس و جاه از قلب، شرایط اولیه کسب شایستگی برای ورود به ضیافت الهی در ماه مبارک رمضان هستند و اگر کسی بخواهد بداند در این ضیافت پذیرفته می شود یا نه، باید از وجود این ویژگی ها در خود اطمینان حاصل کند درحالی که ما عموماً به آستانه ماه مبارک رمضان که می رسیم فقط به این نکته توجه می کنیم که آیا از نظر جسمی آمادگی روزه گرفتن داریم یا نه! هوای گرم، شرایط سخت کاری و روزهای طولانی، عواملی هستند که مورد توجه ما قرار می گیرند و به چیزی بیش از اینها فکر نمی کنیم درحالی که اگر آمادگی های نفسی را فراهم کرده باشیم، به راحتی می توانیم با تمام عوامل ظاهری کنار بیائیم و کلیه موانع را کنار بزنیم و اطمینان حاصل کنیم که به ضیافت الهی وارد شده ایم و راه رسیدن به مقامات معنوی را یافته ایم. این جمله عرشی از امام خمینی است که فرمودند: «شما اگر نیت خود را خالص کنید، عمل خود را صالح نمائید، حب نفس و حب جاه را از دل بیرون کنید، مقامات عالیه و درجات رفیعه برای شما تهیه و آماده می باشد. مقامی که برای بندگان صالح خدا در نظر گرفته شده، تمام دنیا و مافیها با آن جلوه های ساختگی در مقابل آن به قدر پشیزی ارزش ندارد.»
در جامعه ما با توجه به رقابت های سیاسی احزاب و جناح ها، کسب آمادگی برای ورود به ضیافت الهی در ماه مبارک رمضان بسیار دشوار است. این دشواری در سال جاری نسبت به سال های دیگر به دلیل نزدیک بودن ماه رمضان به انتخابات مجلس شورای اسلامی، مضاعف است، زیرا احزاب و جناح ها درصدد کسب کرسی های مجلس هستند و به همین دلیل، فرصت ندارند به کسب آمادگی برای ورود به ضیافت الهی بیاندیشند.
در این ماه رمضان، اگر ضیافت های سیاسی، جای ضیافت الهی را بگیرند، به عید فطر که برسیم به این نتیجه خواهیم رسید که حتی یک روز هم به مهمانی خدا راه پیدا نکرده ایم! سیره امام خمینی در ماه مبارک رمضان، که درها را به روی خود می بستند و غیر از ضروری ترین امور کشور بقیه را به بعد موکول می کردند، باید برای اصحاب قدرت و اصحاب رقابت های سیاسی، درس و سرمشق باشد. امام، اهل انزوا نبود و حتی عرفان را بر عرصه اجتماع و سیاست حاکم کرد و از ترکیب این مجموعه، ناب ترین روش کشورداری را به جامعه انسانی، که از آلوده شدن سیاست به عوارض پست خواهش های مادی و دنیاخواهی رنج می برد، عرضه کرد.
بنابر این، اگر به سیره امام عمل کنیم، ماه مبارک رمضان را می توانیم به ماه پاکسازی جامعه از قدرت طلبی های نفس پرستانه و تفرقه و دعواهای دنیاخواهانه تبدیل کنیم و هنگامی که به عید فطر می رسیم مطمئن باشیم که به عنوان مهمان خدا وارد روزی می شویم که برای جامعه اسلامی ما واقعاً عید است.
مساجد، منابر و بلندگوهای وعظ و خطابه و مداحی ها و سخنرانی ها و خطبه های جمعه در ماه مبارک رمضان باید از ورود به رقابت های قدرت خواهانه منزه باشند. همه می توانند مردم را به حضور پرشور در پای صندوق های رای که مایه تقویت نظام است تشویق کنند، اما ورود آنان به عرصه حمایت از این جناح و عیب جوئی از آن جناح، سم مهلکی است که جایگاه مهم و تاثیرگذار مسجد و منبر و جمعه و جماعت را از اعتبار می اندازد. اینکه رئیس شورای سیاستگزاری ائمه جمعه کشور هم اکنون به مثابه هماهنگ کننده نیروهای سیاسی یک جناح سیاسی وارد صحنه فعالیت های انتخاباتی شده، عامل منفی بزرگی است که قانون ممنوعیت ورود ائمه جمعه به رقابت های انتخاباتی را بی خاصیت می کند. این قانون اگر قانون خوبی است، باید از سرچشمه به صورت دقیق اجرا شود و تحت هیچ عنوان و بهانه ای دچار استثنا و اما و اگر نشود. ماه مبارک رمضان، برای بازنگری در عملکردها و تصحیح کژی ها و بازگشت به ریشه ها، زمان مناسبی است.
دولت ها، مجلس ها و سایر ابزارهای قدرت، می آیند و می روند و آنچه می ماند صداقت و اخلاص و عمل صالح و انقطاع کامل از مطامع دنیائی است. برای ما که میراث دار آرمان های ارزشی و انقلابی امام خمینی هستیم، هدف اصلی باید سلامت جامعه به عنوان بستری پاک برای اجرای احکام الهی باشد نه برخورداری از قدرتی که نتواند چنین هدفی را محقق نماید. ماه مبارک رمضان، فصل پاک شدن از ناخالصی هاست، این فرصت گرانبها را قدر بدانیم و به این جمله عارفانه امام خمینی عمل کنیم که فرمود: «کسی که بخواهد روزه ماه مبارک رمضان را با آن آدابی که از او خواسته اند انجام دهد، لازم است انقطاع کامل داشته باشد تا بتواند مراسم و آداب مهمانی را به جا آورد و به مقام میزبان تا آنجا که ممکن است عارف گردد.»
ایران دریا شد برای غواصان شهید
«ایران دریا شد برای غواصان شهید»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم غلامرضابنی اسدی است که در آن می خوانید؛بی خبر نیامده اند از قضا پیغام هم آورده اند.پیغامی برای جهانیان که هنوز و همیشه ما هستیم و چشم بد از این ملک به دور.پیغامی هم البته برای مادارندکه گاه پشت پلک غفلت چشم می بندیم و از راه می مانیم و حالا شهدا دوباره به بیدارباش و هوشیارباش ما آمده اندتا راه را نشانمان دهند و چراغی روشن باشند تا به چاه و چاله نیفتیم.آمده اند تا راهی را به ما نشان دهند که از خاک تا افلاک باز و روشن است و می تواند انسان را به خدا برساند.آمده اند تا در تفحصی با قصد قربت ما را بیابند و از غبار غربت بدر آورند و به جایگاهی که باید برسانند.به دست های بسته شان نگاه نکنید.با همین دست های بسته هم بار تکلیف را علی وار به شانه می گیرند و مارا سرخط می آورند تا به هر سلیقه و گرایش در رکاب علی زمان خبر دار بایستیم و به عالم خبر دهیم که ما نسل خمینی باوران همه تحریم ها را در هم خواهیم شکست و ایران را به قله رفیع خواهیم رساند.
بی خبر نیامده اند 275 سرو خونین قبای آزادی.چشم بسته نیامده اند 175 غواص دست بسته بلکه با نگاه باز و زبان رسا آمده اند تا عهد های بسته دفاع مقدس را تازه کنند و حدیث سرفرازی بخوانند برای این ملک. آمده اند تا بگویند دست از یقه هم بردارید اصحاب سیاست که چشمان شما در نگاه به یکدیگر باید طعم "رحماء بینهم" داشته باشد و دشمن از بازوان شما ضربت "اشداء علی الکفار" را بچشدو بفهمد به هرشکل و از هر سو که به طمع و نیرنگ بیاید با هیمنه شهدا و باور شهادت اورا درهم خواهیم شکست.
بی خبر نیامده اند تا کسانی بخواهند از خبر آمدنشان نمدی تصور کنند و کلاهی برای خود بسازند. نیامده اند تا کسانی به تسویه حساب جناحی آنان را مرد میدان خویش بخوانند.از قضا زبان شان به آیات الهی گویاست که آی مردم: واعتصموا بحبل ا... ولاتفرقوا همیشه سرمشق زندگی تان باشد بر محور ولایت چنانکه ما بر محور امام چنین بودیم.ما با"وحدت کلمه" کلمه توحید را فریاد کردیم و بت های شرق و غرب را شکستیم شما هم باید بر همین صراط مستقیم بروید.
بی خبرنیامده اند آنان بلکه تا برخی ها خبر های جورواجور بسازند. با پیغام آمده اند با پیغام روشن"وحدت ملی"و همه 175 غواص و یکصد شهید دیگر مثل همه 240 هزار شهید دیگر "وتد حق" و میخ مقاوم خیمه وحدت ملی هستند که باید ملت را در پناه گیرد و از گزند خصم مصون دارد.تابوت ها شان امروز پرچم در اهتزاز همدلی است و پیامشان همزبانی .آنان بیان صادق شعار سال اند و ترجمان خواست حضرت سید علی.
بی خبر نیامده اند آنان بلکه آمده اند تا ما به خود بیاییم و در زمین دشمن بازی نکنیم بلکه پایمان اگر به زمین او باز شد برای کوبیدن سر افعی وار او باشد.
آنان آمده اند تا صفوف مارا دوباره بنیان مرصوص کنند که هیچ دشمنی نتواند چشم زخم به یکپارچگی ملت بزند . آنان آمده اند تا بگویند ما با نان خشک سرکردیم . در برخی عملیات ها حتی قمقمه های آب مان را هم ریختیم تا گلوی زمین تر شود اما خود به لب های خشکیده عباس اقتدا کردیم تا حسین (ع) تنها نماند.
آمدند تا بگویند به آب هم می شود آبرو داد اما هرگز نباید اجازه داد آبروی ما به آبی گره بخورد که سرچشمه اش دست دشمن است.
آنان بی خبر نیامده اند بی خبر هم نیستند از روزگار، نیامده اند مهره بازی ما باشند بلکه قرار است ما را از بازی بیرون بکشند و به میدان عمل بکشانند زیرا ملتی که باور داردکل یوم عاشورا و کل ارض کربلا را فرصتی برای بازی ندارد چه سیاسی باشد چه ... باورمندان عاشورا همیشه در میدان عمل هستند و شهدا همین صد و هفتاد و پنج غواص دست بسته و یکصد برادر دیگرشان مرد عمل بودند چه آن روز که با یقین به روح ا... به خط زدند و چه آن روز که حسرت از خاک برگرفته و در دل دریای خاک خدارا فریاد کردند و چه امروز که برای یاری حضرت سیدعلی به میدان برگشتند
آنان اهل عمل بودند، پیغامشان هم این است مرد عمل باشید در میدان وحدت ملی، مرد عمل باشید کنار یکدیگر تا ایران ذیل پرچم ولایت به حق خود برسد.
رمضان؛ بشارت دلنشین بندگی و آزادگی
آیت ا... حسن ممدوحی: ماه رمضان ماه ضیافت است که پیغمبر اکرم فرمود: «دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیَافَه ا...» شما به میهمانی خدا خوانده شُدید.
این دعوت به میهمانی خدا معلوم می شود که خیلی چیز عجیبی است چون در تمام این دوازده ماه چنین چیزی سابقه ندارد که شخصیتی مانند پیغمبر اکرم(ص) دعوت کننده باشد. هر کاری به اندازه دعوت کننده آن قیمت دارد.
شما وقتی عزیزترین خود را برای دعوت کسی می فرستید، این معلوم می شود آن کسی که دارید او را دعوت می کنید خیلی عزیز است. شما اگر مثلاً فرض کنید که بخواهید رهبری را به شهر خود دعوت کنید چه کار انجام می دهید؟ استاندار و امام جمعه و شاید رئیس جمهور را واسطه کنید. چرا این کار را انجام می دهید؟ به خاطر اینکه آن کسی دعوت می کنید خیلی فوق العاده است، خیلی عزیز است.
پیغمبر اکرم(ص) رفت در مسجد و جمعیت را دعوت کرد، واسطه چه کسی است؟ شخص اوّل هستی. چه کسی را دعوت کرده است؟ شما را. شما ببینید چه کسی را برای دعوت فرستاده است؟
این دلیل بر چیست؟ چقدر تو را دوست دارد که شخص اوّل هستی را برای دعوت فرستاده است؟ «فَقَدْ دُعِیتُمْ إِلَی ضِیَافَه ا...» این دلیل بر دو چیز است. آن قدر برای تو مقام قایل است که برای دعوت تو شخص اوّل هستی را فرستاده است. آن وقت آدم نیاید؟ این خیلی بی مروّتی است که شخص اوّل هستی را برای دعوت بفرستد، آن وقت شما باکی نداشته باشید، نیایید. این اوّلاً. مسأله دوم فهمیده می شود که این میهمانی، خیلی میهمانی عظیمی است که مهمانی ماه رمضان است. آن وقت در این میهمانی که می خواهیم برویم چه چیزی به میهمان می دهد؟ تازه می گوید حقّ خوردن و آشامیدن هم ندارید. این چه میهمانی است؟ گاهی غذا، غذای حیوانی است. غذا مربوط به مرتبه «حیوانیت» ماست. یعنی ما غذا می خوریم، بقیّه حیوانات هم غذا می خورند. چون خور و خواب و خشم و شهوت است. این خصوصیات را تمام مخلوقات این عالم دارند، ما هم داریم. پس اگر ما میهمان به خوردن و خوابیدن شدیم، در نظام حیوانیت ما میهمان هستیم. امّا در ماه مبارک رمضان تغذیه ای که می کند تغذیه هم مربوط به نظام «انسانیت» ماست. یعنی انسانیت ما دعوت شده است و میهمان است، اینها را از ما گرفته است، در برابر چه چیزی به ما داده است؟ آن چیزی که در مقابل به ما داده است، آن روحانیت است، آن تقرّب است، آن نظام الوهیّت است، آن قرب معنوی است، آن حالت روحانی است که شما اکنون این حالت روحانی ماه مبارک رمضان را گاهی می بینید. این مانند روز روشن است که دو تا حال است. « اللهم لک صمنا و علی رزقک افطرنا وَ عَلَیکَ تَوَکَّلتُنا» یک آب جوش بخورد و یک لقمه نان، چه حالتی دارد که آن حال را اگر سر یک سفره رنگارنگی شب بعد ماه رمضان یا شب قبل ماه رمضان نشسته بودید، آن حال را ندارد. یک حال معنوی است که انسان در خود می بیند.
گویی جاذبه ای دارد که از یک نقطه مرموزی انگار انسان را دارند می کشند و خود انسان می فهمد. این حالت را که فردای روز اوّل شوّال، عصر روز عید شوّال اصلاً آدم این حال را ندارد. آن حالتی که شب آخر ماه رمضان، آن دم غروب با اینکه ضعف هم مستولی شده است، ممکن است تشنه هم باشد، ممکن است گرسنه هم باشد، ولی در خود یک وضعیتی می بیند در یک الاهیّتی خود را می بیند که این الاهیّت در روزهای دیگر نیست. آن حالتی که انسان در شبهای احیا دارد، آن حالتی که انسان نزدیک صبح دارد. آن حالت در روزهای دیگر نیست. یک حالت معنوی، یک حالت ربّانی، یک حالت الهی که این حالات را شما در روزهای دیگر ندارید.
بنابر این ماه مبارک رمضان زمان بسیار مناسبی برای تقرب به خداوند متعال است ، خلاصه این پیش خدا خیلی پسندیده است. خدا دوست دارد شما را در چنین حالتی ببیند. از این رو ماه مبارک رمضان، ماه بشارت بندگی و آزادگی از سوی خداوند است.
اردوغان به دنبال تشکیل دولت اقلیت
دکتر سید رضا میرطاهر: انتخابات پارلمانی ترکیه را می توان زلزله ای سیاسی دانست که روندهای سیاسی چند سال اخیر ترکیه را دگرگون کرد. برای نخستین بار ظرف 15 سال اخیر حزب عدالت و توسعه که گردونه قدرت را از سال 2002 در دست داشت، عملا اقتدار و سلطه خود را بر محیط سیاسی این کشور از دست داد و مشخص شد که به تنهایی قادر به تشکیل دولت جدید نیست. پیروزی های حزب عدالت و توسعه طی 13 سال اخیر نتیجه تحول در ساختار سیاسی و توسعه اقتصادی ترکیه به دلیل عملکرد حزب عدالت و توسعه بود.
این حزب اثرگذاری نظامیان در سیاست را به حداقل رساند و برای یک دهه رشد اقتصادی ترکیه بین 5 تا 6 درصد بود. اردوغان در انتخابات ریاست جمهوری 53 درصد آرا را به دست آورد، ولی خط مشی پوپولیستی او و تلاش برای تمرکز قدرت در دستان خود باعث شد تا در انتخابات پارلمانی اخیر حزب عدالت و توسعه حدود 41 درصد آرا را به دست آورد. کاهش 12 درصدی آرای حزب عدالت و توسعه طی یک سال نشان می دهد رویدادهای یکساله اخیر در عرصه سیاست داخلی و خارجی ترکیه و موضع گیری های اردوغان نقش بسزایی در کاهش آرای حزب عدالت و توسعه داشته است.
نتیجه شگفت آور انتخابات سراسری ترکیه برای حزب عدالت و توسعه و شخص اردوغان تبعات و پیامدهای زیادی به دنبال دارد. اولین پیامد بزرگ نتیجه انتخابات پارلمانی ترکیه، ناکامی اردوغان در زمینه تغییر سیستم سیاسی ترکیه از پارلمانی به ریاستی و در نتیجه بسته شدن پرونده اصلاحات در قانون اساسی بود. دومین پیامد این انتخابات ناتوانی حزب عدالت و توسعه در تشکیل دولت به تنهایی است. به همین دلیل، سناریو های مختلفی درباره دولت آینده ترکیه مطرح شده است؛ سناریوی نخست تشکیل دولت اقلیت است.
دولت اقلیت می تواند با تشکیل ائتلاف هایی در زمینه مسائل مختلف یا متقاعد کردن دیگر احزاب به سرنگون نکردن آن حتی اگر خواهان ائتلاف با آن نیستند، به کار خود ادامه دهد. اولین مانع تشکیل دولت اقلیت از جانب حزب عدالت و توسعه مسئله کسب رأی اعتماد در پارلمان ترکیه است، به ویژه با توجه به اینکه همه احزاب دیگر درمبارزات انتخاباتی اخیر وعده پایان دادن به حکومت این حزب را مطرح کرده بودند. سناریوی دیگر تشکیل دولت ائتلافی از جانب حزب عدالت و توسعه است. با این حال دو حزب چپگرا یعنی حزب جمهوریخواه خلق و حزب دموکراتیک خلق ها تصریح کرده اند که تمایلی به ائتلاف با حزب عدالت و توسعه ندارند. بدین ترتیب محتمل ترین گزینه برای حزب عدالت و توسعه برای تشکیل دولت ائتلافی، حزب ملی گرای «حرکت ملی» به رهبری دولت باغچه لی است، به ویژه اینکه این حزب، دارای اشتراکاتی با حزب عدالت و توسعه است.
از جمله اینکه هر دو حزب بین اقشار مذهبی و نیز بخش های فقیرتر ترکیه دارای هوادار هستند و در عین حال موضعی بدبینانه درباره غربی ها داشته و ایده عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا را عملا کنار گذاشته اند. با این همه، رهبر حزب حرکت ملی به صورت ضمنی ائتلاف با حزب عدالت و توسعه را رد کرده است. مهم ترین مانع در ائتلاف بین ملی گراها و عدالت و توسعه، مسئله کردها است. یکی از مهمترین مواردی که اردوغان و داوود اوغلو به عنوان نظریه پرداز حزب عدالت و توسعه در چند سال اخیر دنبال کرده اند، پیگیری فرآیند صلح با حزب پ.ک.ک است که از سال 1985مبارزه مسلحانه با دولت مرکزی را آغاز کرد. از دیدگاه حزب حرکت ملی و رهبر آن، مصالحه با پ. ک. ک به مفهوم خیانت به ترکیه است.
گزینه دوم در زمینه ایجاد دولت ائتلافی، ائتلاف بین حزب عدالت و توسعه و حزب جمهوریخواه خلق است. با این همه به دلیل اختلافات شدید بین این دو حزب چنین ائتلافی نامحتمل ترین سناریو تلقی می شود. سناریوی دیگر ائتلاف حزب عدالت و توسعه با حزب دموکراتیک خلق ها وابسته به کردها است. به ویژه اینکه این حزب به عنوان برنده بزرگ این انتخابات شمرده می شود که با کسب 13 درصد آرا توانست برای اولین بار به پارلمان راه یابد، در حالی که صلاح الدین دمیرتاش، رئیس حزب دموکراتیک خلق ها هرگونه ائتلاف با حزب عدالت و توسعه را رد کرده است. هر چندکه حزب عدالت وتوسعه بیش از دولت های قبلی ترکیه در جهت برآورده ساختن خواسته های کردها فعالیت کرده است. سناریوی دیگری نیز برای ایجاد دولت ائتلافی وجود دارد که عبارت از ائتلاف سه حزب بزرگ مخالف است، با این حال به دلایلی مانند خصومت بین ملی گراها و کردها نیز امکان وقوع ائتلاف سه گانه بسیار بعید به نظر می رسد.
بدین ترتیب شواهد حاکی از آن است که گزینه نهایی برگزاری انتخابات مجدد (زودهنگام) خواهد بود. بر اساس قانون اساسی ترکیه، رئیس جمهور می تواند در صورت ناتوانی احزاب در تشکیل دولت 45 روز پس از انتخابات، دعوت به برگزاری یک انتخابات دیگر کند. این در حالی است که با توجه به وضعیت شکننده حزب عدالت و توسعه، بعید به نظر می رسد اردوغان بدون تلاش کافی برای تشکیل دولت ائتلافی، دستور برگزاری انتخابات مجدد را صادر کند. معضلی که حزب عدالت و توسعه با آن مواجه است این است که اگر در انتخابات مجدد، نتایج انتخابات قبلی تکرار شود، آنگاه حزب عدالت و توسعه با وضعیت بسیار پیچیده و بی سابقه ای مواجه خواهد شد. در عین حال این احتمال هم وجود دارد که در انتخابات جدید، این حزب با ریزش آرای بیشتری مواجه شود که در این حالت اساسا این حزب مقبولیت مردمی برای تشکیل دولت ائتلافی را نیز از دست خواهد داد.
اگر چنین وضعیتی رخ دهد و حزب عدالت و توسعه به دلیل امتناع احزاب بزرگ سه گانه قادر به تشکیل دولت نشود، آنگاه نوبت به احزاب سه گانه خواهد رسید که برای تشکیل دولت جدید مساعی خود را متمرکز کنند، هر چند که به دلیل اختلاف نظر زیاد بین آنها تحقق چنین گزینه ای بعید به نظر می رسد. گزینه دیگری نیز شاید در این حالت رخ دهد و آن تشکیل دولت اقلیت از جانب حزب عدالت و توسعه است که البته شکل گیری آن منوط به رأی اعتماد پارلمان جدید ترکیه دارد. البته در این حالت نیز احتمال رأی اعتماد از جانب نمایندگان منتسب به احزاب بزرگ سه گانه 50- 50 خواهد بود. شاید تنها امید حزب عدالت و توسعه برای کسب رأی اعتماد در چنین حالتی، فشار افکار عمومی برای خروج ترکیه از بن بست سیاسی باشد.
واقعیت ها را نمی بینند!
جواد منصوری: پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دولت ایالات متحده آمریکا به دلایلی از به رسمیت شناختن انقلاب، احترام به حاکمیت ملی و حقوق ملت ایران امتناع کرد زیرا بر اساس یک طرح برنامه ریزی شده پس از جنگ جهانی دوم، تسلط بر ایران برای سیطره کامل غرب و آمریکا بر تمام منطقه باید محقق می گردید. بنابر اظهار نظر رئیس اسبق سازمان سیا، پیروزی انقلاب اسلامی ایران نه یک اتفاق مهم و فوق العاده بلکه یک واقعه عجیب و باورنکردنی بود. پیروزی انقلاب، تهدید شدن منافع غرب و آمریکا را موجب گردید و اظهار نظر معمار کبیر انقلاب مبنی بر انجام هر اقدام ضروری برای آزادسازی قدس، آنان را به فکر مقابله جدّی با ایران انداخت. شاه معدوم در 27 مرداد 1357 در اظهارنظری گفته بود اگر از ایران برود، ایران، «ایرانستان» می شود که کنایه از تجزیه ایران در دوره پساشاهنشاهی است. نقشه استکبار برای تجزیه ایران که از زبان شاه بیان گردید، بلافاصله پس از پیروزی انقلاب به اجرا گذاشته شد. اما این توطئه و توطئه های دیگر آنان از جمله جنگ تحمیلی یکی پس از دیگری با هوشیاری امام و مردم به شکست انجامید.
آمریکا در کنار طراحی های خصمانه، از روز اول انقلاب محدود کردن، تهدید و تحریم را در دستور کار خود قرار داد. در همان روزهای آغازین انقلاب اسلامی، لغو تحریم های تسلیحاتی و بلوکه کردن اموال کلید خورد، گام به گام به دامنه این محدودیت ها افزوده گردید و در فروردین 1359، روابط ایران و آمریکا از سوی دولت ایالات متحده به طور رسمی قطع شد. این نکته ای است که باید به آن پرداخته شود که کدام کشور در قطع روابط پیشگام بود؛ این در حالی است که تبلیغات گسترده ای برای توجیه آن به راه افتاد. در نتیجه، اگر تصور کنیم آمریکا با کشور ما روابطی عادی داشت و موضوع تحریم ها در سالیان اخیر و به دنبال مسئله هسته ای به وجود آمده است، انگاره ای صد در صد اشتباه است زیرا آمریکا به دلیل ماهیت سلطه گری، ضداسلام و سرمایه داری با نظامی مستقل، اسلامی و دارای اصول اعتقادی ضداستکباری به هیچ عنوان مصالحه نخواهد کرد. اساساً تفاهم با چنین نظامی امکان پذیر نیست و کسانی که به این نکات کلیدی بی توجهی می کنند، قطعاً در تحلیل های خود دچار اشتباه هستند.
نکته ای که بسیار حائز اهمیت است، عبارت است از مستقل نبودن دولت ایالات متحده برای کنار آمدن با ایران.
این اعتقاد به طور جدّی وجود دارد که چنین امری محال است زیرا علاوه بر
موضع دائمی و غیرقابل تغییر این کشور در قبال ایران، آمریکا، نمایندگی رژیم
صهیونیستی، دولت های وابسته منطقه و متحدین کلیدی خود در اتحادیه اروپا را
نیز بر عهده دارد. حتی اگر به فرض محال خود آمریکا هم برای پایان دادن
خصومت با ایران راغب باشد، این مجموعه متحد چنین اجازه ای را به مقامات کاخ
سفید نخواهند داد. تمام دنیا شاهدند که پیش و پس از مذاکرات هسته ای،
مسئولین آمریکایی به تل آویو رفته و گزارش کار ارائه می دهند و نه فقط رژیم
صهیونیستی در جریان دقیق مذاکرات قرار دارد، بلکه برخی از کشورهای عرب
منطقه نیز به طور منظم با مقامات کاخ سفید در تماس هستند.
حتی پا را از این فراتر گذاشته و به صراحت اعلام می کنند کاهش قیمت نفت با هدف وادار کردن ایران به پذیرش سیاست های منطقه ای آمریکا و اعراب صورت گرفته است. سوال اینجاست که چطور می توان این واقعیات روشن را در ارتباط با ماهیت تحریم ها نادیده گرفت و اینگونه تصور کرد که مسئله اختلاف کشورمان با کشورهای 1+5 بحث هسته ای است؟ رئیس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا چندی پیش به صراحت اعلام کرد اگر ایران رژیم صهیونیستی را به رسمیت بشناسد و حمایت خود از مخالفان این رژیم را بردارد، حتی اگر بمب اتم هم داشته باشد، مانعی نیست! این گزاره چطور می تواند با بهانه تراشی های هسته ای هم خوانی داشته باشد، حال آنکه مشکل اساسی، هویت رژیم صهیونیستی است.
بعضاً هم به روشنی اعلام کرده اند که پس از مسئله هسته ای، موضوع تسلیحات نظامی و موشکی، سپس موضوع حقوق بشر و بعد از آن مسئله تروریسم در میان خواهد بود و از این مقدمه به این نتیجه محتوم می رسیم که مسئله تحریم ها اساساً ربطی به موضوع هسته ای ندارد. حضرت امام(ره) فرمودند: «همه دعواها بر سر اسلام است»؛ چقدر به این جمله که هسته فکری دشمنی با ایران است اندیشیده ایم و تا به حال فکر کرده ایم که حتی اگر بحث هسته ای، موشکی، حقوق بشر و تروریسم مطرح نبود، آیا روابط ما با غرب به دلیل ماهیت اسلام سیاسی و ضداستکباری باز هم رابطه ای عادی بود؟ ناگفته پیداست که پاسخ چیست.
بنابراین باید همواره در تمام مقاطع انقلاب، مبنا را بر این بگذاریم که مسئله تحریم ها یک امر ثابت، همیشگی و فراگیر علیه ما خواهد بود و در نتیجه تمام زندگی روزمره خود را بر این اساس تنظیم نماییم در غیر اینصورت، قطعاً و جزماً روز به روز فرسوده تر و مستهلک تر خواهیم شد. سیاست سرمایه داری غرب در مقابله با ما، استهلاک تدریجی قوای کشور و هدف آنان تحلیل نیروهای داخلی است. این معنای جنگ فرسایشی علیه ماست و آنان می خواهند ما را سرگردان، بدون برنامه، بلاتکلیف و منتظر رفع تحریم ها ببینند.
چنین رویکرد و دیدگاهی ما را از بهره گیری از استعدادهای داخلی و ظرفیت درونی محروم می سازد. ما می توانیم و باید از نیروهای داخلی حداکثر استفاده را ببریم اما متاسفانه برخی مسئولین، تحت تاثیر تهدیدات و یا تبلیغات فریبنده تصور می کنند که ما هرچقدر از مواضع خود کوتاه بیاییم، موضوع تحریم ها و معیشت مردم حل خواهد شد. هرگاه گامی به عقب برداشته ایم آنان مسئله دیگری را مطرح کرده اند.
دشمنی که حتی به توافقات جلسات مذاکره پایبند نیست چگونه حتی در صورت به نتیجه رسیدن مذاکرات به امضای خود پایبند خواهد ماند؟ آنان با این سابقه سیاه نقض عهد، اگر تصمیم بگیرند خلاف تعهد خود عمل کنند، چه چیزی مانع عهدشکنی آنان خواهد بود و مسئولین چه تضمینی در این ارتباط می دهند؟ مقامات اجرایی نباید کشور را در انتظار توافقات و رفع تحریم ها قرار دهند و ضروری است با توجه به ظرفیت بسیار بالای نیروهای جوان، مراکز علمی و پژوهشی، استعدادها و منابع غنی کشور حداکثر بهره را برای رشد و توسعه همه جانبه کشور ببریم.
کشورهایی هستند که یک پنجم امکانات و منابع خدادادی ما را ندارند اما با تکیه بر تلاش و کار سخت، پیشرفت های چشمگیری داشته اند. به نظر می رسد که باید تصمیم بزرگی را در سطح ملی اتخاذ کنیم و به این نتیجه برسیم که دولت های بزرگ هیچگاه رفتار قانونی، محترمانه با ما نخواهند داشت و بر اساس این اصل، زندگی و معاش خود را سامان دهیم. دشمنان ما بارها بی پرده از خصومت خود سخن به میان آورده اند و به صراحت گفته اند که هدف اصلی از تحولات منطقه در عراق، سوریه و لبنان به زانو درآوردن مرکز جبهه مقاومت، یعنی ایران است و اینکه چرا برخی نمی خواهند این واقعیت روشن را بپذیریند، سوالی است جدی که باید به آن پاسخ داده شود.
کارنامه توصیفی یک وزیر
روحیه معاونت با روحیه مدیریت، روحیه کارشناسی با روحیه تصدی مسئولیت، متفاوت و البته هر کدام در جایگاه خود قابل احترام است و لذا چه بسا فردی در مقام معاونت یا کارشناسی از توانمندی های قابل قبولی برخوردار باشد اما جرأت و جسارت و اقتدار تصدی ریاست و مسئولیت را نداشته باشد و چنانچه بر مسند مسئولیت تکیه بزند یا تصمیمات کلان و کلیدی مدیریت اتخاذ نمی شود و یا اطرافیان بر اساس عقل و سلیقه و دیدگاه های خود این تصمیمات را اتخاذ می کنند. نکته قابل توجه آنکه عدم تجانس روحیات معاونتی با بایستگی های مدیریتی، زمانی بیشتر خودنمایی می کند که نهاد و دستگاه تحت مدیریت، نیاز به تحول بنیادین داشته باشد و چه بسا ریشه مشکلات امروز آموزش و پرورش را باید در همین دوگانگی جستجو کرد. به هر حال امروز آموزش و پرورش دست به گریبان مسائلی است که نیاز به چاره جویی اساسی در عرصه مدیریت دارد.
مطالبات معلمان مهمترین این مشکلات، نارضایتی جامعه فرهنگیان از روند امور این وزارتخانه و بخصوص از وضعیت معیشتی خودشان است. اگر چه مشکلات بودجه ای و اعتباری آموزش و پرورش فراوان و سابقه دار است و دولت ها غالبا چنان که باید به نهاد تعلیم و تربیت، توجه لازم را مبذول نداشته اند اما واقعیت آن است که طی دو سال اخیر دغدغه های معیشتی معلمان افزایش یافته است کما اینکه آقای فانی وزارت آموزش و پرورش را در شرایطی تحویل گرفت که سال ها بود آرامش نسبی بر آن حکمفرما بود و بارقه های امیدی در جامعه فرهنگیان پدیدار شده بود اما متاسفانه اینک مجدداً موج نارضایتی ها و اعتراضات معلمان رو به شدت گذاشته است و در شرایطی که کشور نیاز به آرامش دارد، عدم پاسخگویی به حداقل انتظارات معلمان، موجب شده است که عملکرد دولت در عرصه آموزش و پرورش زیر سئوال برود و این در حالی است که بودجه آموزش و پرورش از 17 هزار میلیارد تومان در سال 1392 به 25 هزار میلیارد تومان در سال 1394 افزایش یافته است یعنی افزایشی 48 درصدی.
در عین حال معلمان شاهد هستند که بر خلاف وزارت بهداشت، وزارت آموزش و پرورش دغدغه و تحرک لازم را از خود نشان نمی دهد و حتی این نگرانی جدی است که مدیریت آموزش و پرورش بتواند مصوبات تحسین برانگیز مجلس در زمینه افزایش اعتبارات آموزش و پرورش را جذب کند و از محل صرفه جویی بانک ها و دریافت مالیات از برخی نهادها و موسسات، سهم قانونی خود را مطالبه نماید و باری از دوش معلمان بردارد و به طور کلی عنایت خاص مجلس دهم به آموزش و پرورش فرصت مغتنمی را فراهم ساخته است که مدیریت آموزش و پرورش می توانست و می تواند در پرتو رهنمودها و حمایت های بی شائبه مقام معظم رهبری از این موقعیت استفاده کند و گام های بلندی برای کاهش مشکلات بودجه ای خود بردارد که متاسفانه تاکنون این فرصت را از دست داده است.
علاوه بر جذب اعتبارات جدید، آموزش و پرورش می توانست با استفاده بهینه از امکانات و ظرفیت اقتصادی موجود نیز در جهت گره گشایی از مشکلات معلمان، اقداماتی انجام دهد اما متاسفانه ظرفیت اقتصادی آموزش و پرورش نظیر صندوق ذخیره فرهنگیان و بانک سرمایه به مدیرانی واگذار شده است که غالباً سابقه مثبتی در امانت داری سرمایه معلمان ندارند و در عملکرد گذشته خویش، نتوانسته اند اعتماد معلمان را جلب کنند. در این زمینه هم شواهد روشنی وجود دارد، به عنوان مثال:
گزارش تحقیق و تفحص مجلس از عملکرد بانک سرمایه و پرداخت وام های
میلیاردی بدون وثیقه معتبر با کارمزدهای اندک و به نان و نوا رساندن دوستان
هم حزبی در صندوق ذخیره و تخصیص وام به معلمان برای خرید اتومبیل
«سانتافه» یا واگذاری تسهیلات برای مسافرت به برخی کشورهای مفسده خیز
آسیایی، نمونه هایی از این سوء مدیریت است.
مطالبات مردم طبیعی است که در هر کشوری اهداف نهاد تعلیم و تربیت می بایست
با اهداف نظام حکومتی آن تطابق داشته باشد، لذا همچنان که هدف قانون اساسی
جمهوری اسلامی ایران، تربیت انسان خلیفه الله عنوان شده است، انتظار مردم
آن است که مدرسه نیز تمام توان خود را برای تربیت نسل آینده با همین الگو
به کار گیرد و در شرایط حساس کنونی رسالت تعیین کننده خویش را در عرصه جنگ
نرم ایفا نماید و خوشبختانه این خواسته عمومی در قالب سند تحول بنیادین
جنبه قانونی به خود گرفته اما در شرایط کنونی، اجرای سند تحول بنیادین تحت
الشعاع فعالیت های سیاسی و انبوه مشکلات روزمره قرار گرفته و تقریبا به
فراموشی سپرده شده است و در این دو سال خبری در زمینه برنامه ریزی و اقدام
جدی برای تحقق تحول بنیادین شنیده نشده است.
تضعیف و تحریف دانشگاه فرهنگیان نیز در همین راستا باید تحلیل شود، دانشگاهی که نقطه آغاز تحول بنیادین قلمداد می شود و به همین دلیل برنامه ریزی برای فاصله گرفتن آن از اهداف مصوب و انتصاب فردی به ریاست این دانشگاه که با تجربیات گرانسنگ نظام تربیت معلم آشنایی ندارد، به هیچ وجه قابل دفاع نیست.
خواسته طبیعی دیگر مردم، پرهیز آموزش و پرورش از ورود به دسته بندی های احزاب و گروه های سیاسی است اما در شرایط کنونی، آموزش و پرورش، قربانی سهم خواهی و نگاه ابزاری یک جریان سیاسی به معلم و آموزش و پرورش شده است. تاکتیک این جریان سیاسی، اعمال فشار اقتصادی و به ستوه آوردن معلمان تا شاید بتواند از اعتراضات صنفی فرهنگیان به نفع خود بهره برداری سیاسی نماید.
اگر نگوییم دغدغه شخص آقای فانی، می توان شواهد فراوانی ذکر کرد که عده ای از همکاران نزدیک و تأثیرگذار ایشان، حزبی- گروهی اند و به همین دلیل برآیند مدیریت وزارت آموزش و پرورش آن شده است که مسائل اصلی تعلیم و تربیت و مشکلات فرهنگیان، تحت الشعاع دغدغه های گروهی و سیاسی قرار گرفته است و بجاست به مواردی اشاره شود:
- سخنرانی های تند مشاور عالی وزیر در دفاع از سران فتنه و حتی بی مهری به امام خمینی(ره)
- اعتبار بخشیدن به تشکل های سیاسی غیرقانونی از طریق حضور وزیر و شخصیت های قانونی در مجامع آنان و طرح مطالب ساختارشکن یا صدور ابلاغ برای چهره های شاخص آنان یا تقویت رسانه های آنها
- انتشار نشریه ضمیمه سیاسی «تربیت» با رویکردی حزبی و گروهی و بخصوص در جهت اعاده حیثیت از سردمداران فتنه و توزیع آن در مدارس سراسر کشور
- حمایت از نشریه «نیمکت» که سیاست دفاع از سردمداران فتنه را تعقیب می کند و بسترسازی برای ارسال رایگان آن به مدارس کشور
- برنامه ریزی و دیدار فرهنگیان با برخی سران ممنوع التصویر فتنه و سخنان تحریک آمیز آنان در زمینه ضرورت پیشگامی فرهنگیان در اعتراضات سیاسی با توجه به اشارتی اجمالی که به وضعیت کنونی آموزش و پرورش رفت، اینک نگاه مردم و جامعه معلمان به نمایندگان مجلس شورای اسلامی دوخته شده است که برای برون رفت نهاد تعلیم و تربیت از وضعیت بغرنج کنونی، چه تدابیری خواهند اندیشید؟
رئیس جمهوری که اختیار ندارد
قاسم غفوری: مذاکرات هسته ای میان جمهوری اسلامی
ایران و گروه ۱+۵ در حالی دورانی حساس را سپری می کند که به اذعان بسیاری
از محافل رسانه ای و سیاسی جهان، زیاده خواهی طرف غربی ابهاماتی را در به
نتیجه رسیدن آن در پی داشته است. اصرار آمریکایی ها بر بهره گیری از
توافقنامه برای جاسوسی از مراکز هسته ای و نظامی و حتی دسترسی به دانشمندان
هسته ای ایران که می تواند زمینه ساز ترور دانشمندان باشد، تنها بخش
کوچکی از این طراحی آمریکا است.
در کنار آنچه در روند مذاکرات می گذرد یک نکته مهم و اساسی مشاهده می شود و
آن نوع رفتارهای اوباما رئیس جمهور آمریکاست. او همواره بر این ادعا است
که او تنها فردی در آمریکاست که توان به نتیجه رساندن مذاکرات را دارد و
اگر ایران به دنبال توافق است، صرفا در دوران وی قابل تحقق است.
وی چنان عنوان می کند که با تغییر دولت در آمریکا عملا فرصت مذاکرات و به اصطلاح توافق خوب برای ایران با ۱+۵ از دست خواهد رفت، لذا نه تنها ایران بلکه جامعه جهانی باید پذیرنده خواسته های اوباما برای به نتیجه رسیدن مذاکرات باشد.
اوباما و محافل رسانه ای نزدیک به آن در حالی با استناد به این ادعاها، سعی در قانع سازی افکار عمومی برای پذیرش زیاده خواهی آمریکا در روند مذاکرات دارند که در باب آن چند ابهام اساسی مطرح است.
اولا کنگره آمریکا در قالب مجلس نمایندگان و سنا طرح نظارت کنگره بر توافق هسته ای را تصویب کردند در حالی که اوباما به رغم وعده وتوی طرح های کنگره علیه مذاکرات، آن را امضا و به قانون تبدیل نمود. امضای اوباما یعنی طرح مذکور به امری لازم الاجرا مبدل گردیده که حداقل نتیجه آن تعویق دو ماهه لغو تحریم هاست.
در همین چارچوب خبرگزاری رویترز آورده: «منابع آگاه می گویند شورای امنیت سازمان ملل متحد رفع تحریم های هسته ای سازمان ملل علیه ایران را احتمالاً دست کم یک ماه و تا بعد از بررسی کنگره آمریکا معوق خواهد کرد.»
جالب توجه آنکه با این طرح عملا دیدگاه و نظر ۵ کشور دیگر عضو گروه ۱+۵ و
حتی سازمان ملل نادیده گرفته شده و آمریکا خود را محور و در راس همه امور
نشان می دهد. این مساله از یک سو نشانگر عدم تحقق وعده آمریکا مبنی بر
تعامل با جهان برای حل مسائل جهانی است که ماهیت دیکتاتور مآبانه حاکم بر
ساختار آمریکا را مورد تاکید قرار می دهد. از سوی دیگر تسلیم شدن اوباما در
برابر خواست کنگره تزلزل و عدم استقلال اوباما را نشان می دهد. فردی که
حتی توان پایبندی به گفته های خویش مبنی بر مقابله با کنگره را نداشته و در
نهایت تسلیم زیاده خواهی آن در مذاکرات شده است.
تزلزل و ناتوانی اوباما در برابر کنگره یک باردیگر در حال تکرار شدن است
چنانکه سنای آمریکا هفته آینده لایحه دفاعی سالانه این کشور را به نتیجه
خواهد رساند. این لایحه، متمم های دیگری نیز دارد. متمم ارائه شده توسط
سناتور کرک به دنبال تمدید قانون تحریمهای ایران تا سال ۲۰۲۶ است.
در همین حال دیروز مجلس نمایندگان آمریکا قطعنامه ای را برای آزادی افرادی که «آمریکایی های زندانی در ایران خوانده شده اند» به تصویب رساند تا برگی دیگر از گره زدن موارد بدون ارتباط با مذاکرات هسته ای را به توافق نهایی گره زده باشند.
بررسی روند داخلی آمریکا نشان می دهد که کنگره در حال پیشروی است در حالی که اوباما با کنار نهادن وعده هایش مبنی بر وتوی اقدامات کنگره، گام به گام با کنگره همراهی می کند. جالب توجه آنکه اوباما در هر مرحله عقب نشینی ادعا می کند این آخرین عقب نشینی است و به تعهدات خود در باب مذاکره هسته ای بدون پیوست های حاشیه ای پایبند است اما هر بار این عهد را شکسته و همراهی دیگری با کنگره ضد ایرانی صورت می دهد.
ثانیا، نکته مهم دیگری که در رفتار اوباما قابل توجه است تاکید و اصرار وی بر اجرای مطالبات و خواست صهیونیست ها و برخی کشورهای عربی در مذاکرات است.
اوباما در گفت وگو با العربیه ضمن تکرار ادعاهای واهی درباره نقش ایران در تحولات منطقه، تاکید می کند که توافقنامه ای را امضاء می کند که تامین کننده منافع عربستان و تل آویو نیز باشد.
این مواضع که بارها از سوی اوباما تکرار گردیده بیانگر یک نکته اساسی و مهم است و آن اینکه اوباما منافع صهیونیست ها و برخی کشورهای عربی را به منافع آمریکا برتری می دهد.
جالب توجه آنکه عقلای آمریکایی تاکید دارند رژیم صهیونیستی و کشورهایی مانند عربستان با بحران سازی در منطقه و مخالفت با توافق هسته ای عملا مغایر با منافع آمریکا گام بر می دارند. با این شرایط این سوال پیش می آید که چگونه می توان به اوبامایی اعتماد کرد که منافع ملی کشورش را به رغم سوگندی که در مراسم ریاست جمهوری خورده، مرحله بعد از منافع رژیم صهیونیستی و کشوری مانند عربستان که قاتل کودکان فلسطین و یمن هستند قرار می دهد؟ آیا می توان به فردی که خائن به منافع ملی کشورش است اعتماد کرد؟
برخی این عبارت را مطرح می سازند که حساب اوباما را باید از سایر ساختار
آمریکا جدا کرد چرا که او به دنبال توافق است و دیدگاهش با دیگر مقامات
آمریکایی متفاوت است. در این باب دو گزینه مطرح است نخست آنکه بر فرض
بپذیریم که اوباما با ساختار آمریکا متفاوت است حال این مسئله پیش می آید
که با پایان ریاست جمهوری وی چه ضمانتی وجود دارد که آمریکا به تعهدات وی
پایبند باشد و تمام توافق را باطل نسازد و شرایطی سخت تر از گذشته را بر
ایران تحمیل ننماید؟
نکته مهم آنجاست که ایران در دوران باقی مانده اوباما بر اساس توافق هسته
ای، بخش هایی از فعالیت های هسته ای خود را تعلیق و پروتکل الحاقی را نیز
برای اعتماد سازی اجرا کرده باشد و عملا در مسیری باشد که هیچ بازگشتی برای
فعالیت های هسته ای آن وجود ندارد. چگونه می توان به اوبامایی اعتماد کرد
که در ساختار آمریکا قرار ندارد و با رفتنش تمام تعهداتش باطل می گردد؟
دوم آنکه اگر بر این اصل معتقد باشیم که ساختار حاکم بر آمریکا ساختاری حزبی با نگاه سرمایه داری است، مسلما این نتیجه عقلانی حاصل می شود که اوباما بخشی از ساختار حاکم بر آمریکاست و هیچ تفاوتی با آنها ندارد چنانکه اوباما بخشی از حزب دموکرات است و مصوبات ضد ایرانی که در کنگره آمریکا تصویب می شود با رای اکثریت نمایندگان دموکرات (هم حزبی های اوباما) صورت می گیرد. با این شرایط مسلما نمی توان راه اوباما را از ساختار حاکم بر آمریکا جدا دانست، حال آنکه رفتارهای اوباما و مهرهای تایید وی بر زیاده خواهی کنگره و حتی صهیونیست ها و عربستان علیه ایران نشان می دهد که وی هیچ تفاوتی با سایر مقامات آمریکایی ندارد و بخشی از آن ساختار است.
با توجه به آنچه در باب عقب نشینی اوباما در باب کنگره و نیز وابستگی اوباما به رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی، ذکر شد و نیز این حقیقت که اوباما بخشی از ساختار حاکم بر آمریکاست و نه فردی مستقل، می توان گفت که اوباما برخلاف ادعای مکررش نمی تواند طرف مناسبی برای مذاکرات باشد و صداقت رفتاری وی عملا زیر سوال است. فردی که استقلال و اختیاری از خود در تصمیم گیری ندارد، مسلما ضمانتش در هیچ زمینه ای از جمله در باب توافق هسته ای، نمی تواند قابل پذیرش باشد.
دولت مقتدر یا سایه ای از دولت
فریدون مجلسی: مذاکرات به موعد نهایی نزدیک می شود. از یک سو صحبت از «کندشدن» سرعت مذاکرات و «باقی ماندن تعدادی از پرانتزها» است، در سوی دیگر صحبت از «امیدواری» در عین «پیچیدگی» و «سخت گیری» است. جان کِری پس از خروج از بیمارستان گفت که امیدوار است و اگر چند روزی از موعد نهایی هم بگذرد، می توان بحث ها را ادامه داد. جنگ در یمن نیز ادامه دارد. شرایط در عراق و سوریه هم مانند گذشته است. در سوریه مخالفان دولت را تجهیز می کنند و در عراق به بهانه رعایت بی طرفی، قبایل سنی ای را مسلح می کنند که معلوم نیست تا چه اندازه از بعثی ها رویگردان باشند. آمریکایی ها احتمالا می خواهند نوعی حزب الله سنی در عراق به وجود آورند و توجه ندارند که آن گروه در لبنان برخاسته از اکثریت سرکوب شده و محرومان آن جامعه و مورداقبال لبنانی ها بوده است.
در حواشی مذاکرات ژنو، نماینده روسیه از سویی از توافق طرفین مذاکره بر «مکانیزم بی بازگشت بودن تحریم ها» سخن گفته است؛ درحالی که غربی ها ظاهرا از «تعلیق» آن سخن می گویند؛ یعنی اگر دریابند ایران عهدشکنی می کند، تحریم ها خودبه خود باز می گردند! روس ها از طرف دیگر می گویند ایران نیز در صورت نقض تعهدات طرف مقابل بی درنگ مقابله به مثل خواهد کرد. این سخن گنگ است. داوری غربی ها درباره عهدشکنی ایران بر چه پایه و مبنایی خواهد بود؟ مقابله به مثل ایران چگونه می تواند باشد؟ آیا دوربین های نظارت را جمع و دوباره غنی سازی با غلظت بالا را آغاز خواهد کرد؟ اینکه بازگشت به پله نخست است و طرف مقابل، وقت خود را تلف می کند. آیا منظور از سال ها مذاکره پایان ناپذیر همین بود؟ آیا اطاله مذاکرات به سود طرفین است؟
درعین حال در ایران بدبینی هایی وجود دارد که براساس نظر ظریف، وزیر خارجه، «طرح مسائل جدید» و «زیاده طلبی طرف مقابل» عنوان می شود. اگر چنین باشد، طرف های غربی واقعا برای این کارشکنی چه دلیلی دارند؟ مگر دو سال پیش مذاکرات در محیطی حاکی از تفاهم آغاز نشد؟ آیا گروه های افراطی در ایران بر بی اعتمادی دامن زده اند یا افراطیون آمریکایی و تبلیغات مسموم «تل آویو» و «عربستان» باعث این اتفاق شده است؟ آیا برخی متوجه نیستند کاستن از اعتبار دولت ایران در اثر رفتار سازماندهی شده، چه عواقبی برای منافع ملی دارد؟ «دولت سایه» معمولا گنگ و ساکت عمل می کند اما برخی تندروها طوری رفتار می کنند که گویی دولت سایه اند و علاوه بر تسلط بر رسانه های عمومی و گسترده، مصونیت عملکردی نیز دارند. به وزیر خارجه درست در میانه مذاکرات توهین می کنند. در برابر سخنان آرام بخش و امیدوار کننده رئیس جمهور که نوید صلح و توسعه اقتصادی و رفاه می دهد، از آزادی عمل دلخواه خود می گویند. برنامه های هُنری مصوب وزارت ارشاد را پس از فروش بلیت و جمع شدن علاقه مندان برهم می زنند تا با تحقیر هنرمندان و هنردوستان به اصطلاح «روکم کنی» کرده باشند. همین ها با سخنان و رفتار های دیگر در آستانه آخرین مرحله مذاکرات، تلاش می کنند از دولت منتخب اکثریت و موردحمایت جامعه، جز سایه ای باقی نماند! پیروزی در مذاکرات مستلزم حضور «دولت مقتدر» است، نه «سایه دولت» و نه «دولت سایه».
سناریوی قطع مذاکرات و کوتاه کردن دست دیپلماسی مگر بدیلی جز تنش تا مرز درگیری دارد؟
نگرانی غرب که پایه همه بی اعتمادی ها و تحریم ها بوده است و واکنش های غیرهوشمندانه و اشتباه بر ضدرژیم تجاوزگر اسرائیل، بهانه ای برای سوءاستفاده غربی ها و تشدید تحریم بوده است. اما امروز سخنان برخی مسئولان درباره اینکه ایران آغازگر هیچ جنگی نبوده است و نخواهد بود، تأکید بر اینکه ایران خواهان نابودی هیچ کشوری نیست و پاسخ توییتری درباره هولوکاست با این مضمون: «آن کس که آن را انکار کرد، رفته است»، زمینه مناسبی برای بهانه زدایی از طرف های مقابل فراهم کرده است. نشان دادن توان ایران در صحنه مذاکرات اگر با یک صدایی داخلی در حمایت از توافق همراه شود، می تواند بازگشت به روابط متعارف، منطقی و به دور از تنش میان ایران و آمریکا را نوید دهد. مراقب باشیم در این «پله آخر»، منافع ملی مردم ایران قربانی نگاه تنگ نظرانه تندروها نشود.
بازخوانی مناسبات ترکیه و داعش
محمد علی سبحانی: ترک ها از گروه هایی شبیه ارتش آزاد و گروه هایی که برای آنها قابل کنترل باشد استفاده و حمایت می کنند و این که داعش از مرزهای ترکیه استفاده کند موضوعی است که نمی توان آن را رد کرد ولی در هر حال داعش یک گروه تروریستی است و از همه مرزها از جمله عراق، اردن، عربستان و ترکیه و سایر مناطق امکان ترددش وجود دارد.
در حقیقت سیاست کلی ترک ها بر آن نیست که با داعش درگیر شود. در هر حال گروه تروریستی داعش یک جریان تندروی سنی است که در جاهای مختلف از جمله ترکیه توانسته یک پایگاه مختصر اجتماعی هم داشته باشد، بنابراین طبیعی است که ترک ها چنین رفتارهایی را از خود نشان دهند. البته من نمی خواهم از سیاست ترک ها دفاع کنم بلکه قصد دارم تشریح کنم که چرا این مساله برای ترک ها موضوع اولیه شان محسوب نمی شود که این مساله را مورد بررسی کامل قرار داده و با آن برخورد و یا برای آن هزینه کنند.
به طور کل این موضوع، موضوع منطقه ای به شمار می رود بنابراین کشورها نمی توانند یکدیگر را متهم به همراهی با داعش کنند بلکه باید کنار هم بنشینند و به یک استراتژی برسند و بعد براساس آن استراتژی پیگیر حل مشکل داعش باشند.
همه گروه های تروریستی از جمله داعش از فضاهای عادی استفاده می کنند و چنان نیست که بخواهند عبور و مرور خود از مرزها و مناطق را اطلاع دهند بلکه از فضا و شرایط استفاده کرده و انتقال پیدا می کنند. لذا برای حل مساله داعش نمی توان انگشت اتهام را به سوی کشورها نشانه گرفت.
داعش قابل حمایت نیست و حمایت از آن به مصلحت ترک ها و به مصلحت عربستان و یا سایر کشورها نیست داعش یک گروه تروریستی است که یک خطر برای کل منطقه به شمار می رود. به نظر می رسد با یک ادبیات متفاوت در جهت نزدیک شدن استراتژی ها و تاکتیک های منطقه ای با یکدیگر باید همکاری کرد تا بتوان به یک راه حل برای مبارزه با داعش دست یافت. ترک ها هم اعلام کرده اند که کمکی به داعش نکرده اند البته این بدان معنا نیست که ترک ها در این زمینه اشتباهی نکرده اند حتما همه کشورهای منطقه در به وجود آمدن داعش خطاهایی داشته اند هم کشورهایی که باعث ایجاد خلاء و ناامنی شده اند و هم در عراق که جریان های عراقی نتوانستند با هم متحد باشند بنابراین همه این کشورها به نحوی در شکل گیری داعش مقصر هستند حال ممکن است ترکیه هم به نحوی مقصر باشد.
بنابراین باید با یک همکاری منطقه ای و حتی بین المللی به دنبال حل مساله داعش رفت. متهم کردن کشورهای منطقه به حل مساله داعش کمکی نمی کند چه بسا برخی از این مطالب هم صحت داشته باشد که صحت هم دارد ولی این که داعش از مرز ترکیه و یا با حمایت این کشور فعالیت می کند چندان ادبیات مناسبی نیست چرا که گروه های تروریستی از همه فضاها استفاده می کنند تا آنجایی که به پنتاگون هم راه می یابند و تا برج های دو قلو هم مسیر پیدا می کنند. لذا نمی توان گفت که صددرصد ترک ها پشت این قضیه هستند.
اینجا جایش نیست
رضا دهکی: همه آمده بودند. زن و مرد؛ پیر و جوان؛ بزرگ و کوچک. آمده بودند از هر قومیتی، از هر سطح مالی، از هر نگاه و عقیده و کیش و مذهبی. دیروز همه آمده بودند تا فرزندان این خاک را که برای این خاک در زیر خروار خروار خاک با دستانی بسته، مظلومانه شهامت را و شهادت را معنا کرده بودند، بدرقه کنند. دیروز همه آمده بودند، حتی عده ای که می خواستند که این حضور پرشکوه ملی برای جگرگوشه گان ملت را رنگ سیاست بزنند. رنگ هایی از جنس تندروی، از جنس دلواپسانگی، از جنس دعوای حزب و جناح و صندلی!
این اول بار نیست که مراسمی ملی محل سوءاستفاده عده ای می شود که خود را بیش از همه مالک ایران و انقلاب اسلامی ایران می دانند. کسانی که حتی از پیامبر اسلام(ص) مسلمان تر می شوند. کسانی که از امام خمینی(ره) انقلابی ترند و جلوتر از رهبری که ادعای رهروی اش را دارند حرکت می کنند. فرقی نمی کند، 22 بهمن باشد یا روز قدس؛ سوم خرداد باشد یا گرامیداشت سالگرد ارتحال امام(ره)؛ هر جا که باشد باید با شعار و پلاکارد و بداخلاقی هایی که از سیاست گذشته است و می خواهد روح اجتماع را با بازی رنگ و ریا، عربده و پرخاش بخراشد حضور یابند و بگویند ما هستیم. می خواهند این بودن را به اصل این مراسم گره بزنند و خود را صاحب و مالک هر آن چه هست تلقی کنند و بگویند این همه از آن ماست. می آیند تا با «منافق»، «فتنه گر» و «خائن» خواندن جمعی دیگر از فرزندان این ملت – که شاید اگر بیش از این جماعت در خدمت به کشور و ملت نمی کوشند، کم نیز نگذاشته اند – آن ها را تکفیر کنند و خود را بر حق و هر آن کس که بر نمط عقیده شان نیست را غیرخودی و معاند و ناحق نشان دهند.
هر کس با هر عقیده و مرامی می پذیرد که جای «تجمع برای اعلام انزجار از حضور زنان در ورزشگاه ها» در هنگامه بدرقه شهدا نیست. همه می دانند که در میانه شکوه اندوهگین و غمناک وداع، جای آن نیست که مذاکره کنندگان هسته ای، این سرداران و پیشقراولان جبهه دیپلماسی را با «هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند» تهدید کند و اعلام کند که «اگر همه ما را به اسارت ببرند هیهات که نامه شرک و نفاق را امضا کنیم». جای شب نامه های «تحریمیم-میفهمی؟!» در روز روشن تابناک از حضور 270 ستاره نیست. «مرگ بر منافق» را به جای فریاد زدن در صورت منافق، به تهمت و افترا و در میان مردمی از جنس این خاک داد نمی زنند.
شهدا رفتند. و این شهدا مظلومانه رفتند. حقشان نیست که آن ها را دستاویز دعوایی کنیم که شاید بیش از نبرد با دشمن خارجی تخریب کند. قدر مسلم جماعتی که چنین می کند، تریبون کم ندارد تا بگوید و انتقادهایش را استدلال کند و به معرض قضاوت مردم بگذارد. های و هوی مال کسی است که حرف حساب نداشته باشد. این مدعیان باید بدانند که چنین رفتاری تنها بذر نفرت و تفرقه خواهد کاشت. نرسد آن روزی که این رفتارها، ملت را از هر آن چه برای ملت است زده و دور کند. زنهار!
کجایید ای شهیدان خدایی/ بلاجویان دشت کربلایی/کجایید ای سبکباران عاشق/ پرنده تر زمرغان هوایی
آدرس اشتباه در طرح پولی جدید
رضا بوستانی: وظیفه بازارهای مالی در هر اقتصادی تخصیص پس اندازهای جامعه به سرمایه گذاری های مولد است. عملکرد بازارهای مالی در تخصیص منابع از جهت پرداخت پاداش به پس اندازکنندگان به دلیل صرف نظر کردن از مصرف جاری و تامین مالی سرمایه گذاری هایی که بیشترین بازده (بهره وری) را دارند، بر رفاه عمومی تاثیر می گذارد. بنابراین طراحی بازارهای مالی کارآمد نقش اساسی در رفاه و استاندارد زندگی شهروندان بازی می کند. در برخی کشور ها ـ از جمله ایران ـ سهم عمده تخصیص منابع از مسیر نظام بانکی انجام می شود. در نتیجه، کارآیی عملکرد نظام بانکی بر رفاه عمومی در این کشورها تاثیر مستقیم دارد. نظام بانکی در ایران با مشکلات بسیاری مواجه است؛ بنگاه داری بانک ها، به کارگیری تسهیلات خارج از توافق با بانک ، حجم بالای تسهیلات غیرجاری، وجود موسسات مالی غیرمجاز و ... برخی از این مشکلاتند.
برای رفع این مشکلات باید علت به درستی تشخیص داده شود؛ سپس انتظار داشت با برطرف کردن علت، تنگناها نیز مرتفع شود. بی تردید عمده مشکلات در اقتصاد ایران ناشی از نرخ گذاری دستوری خدماتی است که توسط نظام بانکی ارائه می شود. تعیین دستوری نرخ های سود و عدم انطباق آنها با بنیان های اقتصاد در دوره ای طولانی، از یک طرف انگیزه پس اندازکنندگان را تقلیل می دهد و از طرف دیگر باعث ایجاد حاشیه سود در فعالیت هایی شده که با ماهیت نظام بانکی در تعارض هستند. به طور مثال تعیین دستوری نرخ های سود حتی پایین تر از نرخ تورم باعث شده بانک ها منابع تجهیز شده را خود راسا سرمایه گذاری کنند و به عبارتی وارد حوزه بنگاه داری شوند. از طرف دیگر، اعمال محدودیت بر درآمدهای بانک ها و عدم پاسخگویی به نیاز متقاضیان، زمینه را برای گسترش موسسات مالی غیرمجاز مهیا کرده است.
اخیرا طرحی با عنوان عملیات بانکداری بدون ربا در دستور کار مجلس قرار گرفته که در آن تغییرات اساسی در نظام بانکی پیشنهاد شده است. در این طرح برای رفع مشکل بنگاه داری بانک ها و استفاده از تسهیلات در چارچوب عقود اسلامی، بانک ها ملزم شده اند منابع خود را از طریق موسسات تخصصی مشاوره و تامین مالی تخصیص دهند. سهم بانک ها در سرمایه این موسسات محدود شده و اشخاص حقوقی متقاضی تسهیلات باید به این موسسات مراجعه کنند. از طرف دیگر نرخ سود تسهیلات و سهم موسسات از منابع بانک ها توسط شورای پول و اعتبار تعیین می شود. همچنین موسسات تخصصی مشاوره و تامین مالی می توانند منابعشان را در اختیار اعضای خود (تولیدکنندگان و اصناف) قرار دهند.
این طرح نه تنها مشکل اصلی سیستم بانکی را که نرخ گذاری دستوری است نادیده می گیرد، بلکه پیشنهادش برای ایجاد موسسات تخصصی مشاوره و تامین مالی نیز کمکی به رفع مشکلات نظام بانکی نمی کند. با توجه به اینکه نرخ سود عقود به طور دستوری تعیین می شود و موسسات می توانند به اعضای خود تسهیلات پرداخت کنند، عملا این طرح رانتی را برای اعضای موسسات ایجاد می کند. همچنین چون موسسات تا حدود زیادی انحصار استفاده از منابع بانک ها را در اختیار دارند و رقیبی برای خود متصور نیستند، دور از ذهن نیست که بنگاه داری بانک ها به شبه بنگاه داری موسسات (ارائه تسهیلات تنها به اعضا) تبدیل شود و نه تنها بهبودی در تخصیص منابع ایجاد نشود، بلکه با افزایش سهم صلاحدید و سلیقه در تصمیمات، کارآیی تخصیص منابع کاهش یابد و مشکلات دو چندان شود. از طرف دیگر اجرای این ایده باعث فشار بر بانک ها می شود؛ چراکه بانک ها بر هزینه کرد منابعی که از طریق ایجاد تعهد (بدهی) جمع آوری کرده اند، نقشی ندارند.
مشکلات نظام بانکی باید بسیار ریشه ای بررسی شوند و این ایده که با تاسیس یک نهاد جدید مشکلات رفع خواهد شد، در عمل تنها اختلالات بیشتری را ایجاد خواهد کرد. با توجه به اهمیت نظام بانکی در اقتصاد ملی، هر تغییری باید منعکس کننده دستاوردهای نظری و تجربی (داخلی و بین المللی) باشد و باید از هر گونه شتابزدگی در این خصوص پرهیز شود.